«تار و پود اقتباسی آزاد و موسیقایی است از منظومهی عاشقانهی خسرو و شیرین اثر نظامی گنجوی شاعر بزرگ قرن شش هجری (۱۲ و ۱۳ میلادی). خسرو و شیرین شرح عشق و دلدادگی و ماجراهای دو شاهزادهی کهن مشرق زمین یعنی خسروپرویز فرزند هرمز چهارم امپراطور ایران و شیرین شاهدخت ارمنستان است. هرچه داستان نظامی شرح دلدادگی و عشقی است که نخوت و غرور انسانها وصلش را از دسترس دور میسازد، روایت حمید متبسم شرح وصلی است که به یُمنِ عشقِ عمیق و پاکِ دو عاشق میسر میشود. عشقی بیپایان که غایتش یگانگی است و فصلی جز بهار ندارد. روایت متبسم نه از تغییر اشعار و داستان، که از گزینش خاصش از منظومهی نظامی به دست میآید.
آغاز و پایانِ تار و پود ستایش عشق است بهعنوان کانون و اساسِ هستی؛ گوهری که به گفتهی نظامی تنها با اندیشهی عمیق میتوان به اهمیتش پی بُرد. پس از چنین دیباچهای، متبسم به آغاز عشقِ خسرو و شیرین میپردازد. شاپور نقاش برجسته و خردمندِ دربار به نحو بینظیری شیرین را برای خسرو توصیف میکند. خسرو چنان از این وصف آشفته میشود که شاپور قول میدهد برای آنکه خسرو به مرادش برسد هر آنچه در توان دارد به کار گیرد. پس به ارمنستان، جایی که عمهی شیرین ملکه و فرمانروای آنجاست، میرود و با هنر خود نقش دقیقی از خسرو را به تصویر کشیده، بر سر راه شیرین و ملازمانش قرار میدهد. شیرین که چشمش بر نقش میافتد مبهوت میشود. بارها و بارها به آن نگاه میکند و هر بار بیشتر از پیش دل میبازد. عزم جزم میکند و بهسوی تیسفون، شهری که خسرو در آن است، میتازد.
همزمان، خسرو در انتظار و شوق دیدار شیرین با جمعی از نزدیکانش بهقصد شکار به طبیعت میزند. در میانهی راه به چشمهسار و برکهای میرسد که دستِ بر قضا شیرین در آن غبار راه از تن میشوید. خسرو که شیرین را نشناخته محو زیبایی زنی که در برکه است بر او چشم میدوزد. شیرین که گیسوهایش صورتش را پوشانده از وجود این غریبه بیخبر است. وقتی موهایش را کنار میزند خسرو را میبیند، اما بهجا نمیآورد. او که مطمئن است دلش تنها برای خسرو میتپد از تأثیر چهرهی این غریبه بر خود تعجب میکند و برای وفا به آنچه عشقش میداند لباس پوشیده، سوار بر اسب ازآنجا میرود.
پسازاین ملاقات، بار دیگری در شکارگاه دو عاشقِ مهجور با یکدیگر روبرو میشوند. این بار نام هم را میپرسند و چون یکدیگر را بازمیشناسند از اسبها فرومیآیند و در وصال هم اشک شوق میریزند. خسرو و شیرین چنان باهم و در هم میتنند که تشخیصشان از هم برای دیگران غیرممکن میشود. حمید متبسم داستان را با تصویری که درهمتنیدنِ این تار و پود میسازد به پایان میرساند؛ تصویر یگانگی عاشق و معشوق، که چیزی جز خودِ عشق نیست. و اینجاست که دوباره از اشعار ستایشگر عشق استفاده میکند و دفترِ تار و پود را باهمان بهاری که آغاز کرده بود میبندد؛ بهار عشق.»
سمیرا گلباز (سه تار)، بهار مدیری (قیچک آلتو)، ارسلان علیزاده (بربت) و بهنام معصومی (سازهای کوبهای) اعضای گروه را به سرپرستی و آهنگسازی «حمید متبسم» نوازنده سه تار و خوانندگی «وحید تاج» تشکیل میدهند.
—————————————————
حمید متبسم (زاده ۲۴ مرداد ۱۳۳۷ مشهد) آهنگساز و نوازنده تار و سهتار و از بنیانگذارانِ گروه دستان است. وی از نوازندگان و آهنگسازان حال حاضر کشور میباشد که به همراه گروه دستان در طرحریزی و اجرای موسیقی سازی همگام با موسیقی آوازی نقشی بهسزا داشته است.
وی در اوان کودکی آموزش تار را نزد پدرش علی متبسم آغاز کرد و سپس از اساتید بزرگ زمان خویش نظیر حبیبالله صالحی، زیدالله طلوعی، هوشنگ ظریف، محمدرضا لطفی و حسین علیزاده بهره جست.
وی به طور مداوم با کانون چاووش و گروه عارف همکاری داشت و پس از مهاجرت به آلمان گروه موسیقی دستان و چکاوک را به همراه دیگر هنرمندان راهاندازی کرد. از دیگر فعالیتهای وی تأسیس انجمن تار و سهتار، برگزاری سمینارهای موسیقی سالانه و تشکیل گروه مضراب (از هنرجویان) و پردیس (ارکستر بینالملل) است.
حمید متبسم در سال ۱۳۸۷ ارکستر بزرگ سازهای ایرانی مشتمل بر ۴۰ نوازنده و خواننده کر را با همکاری بهرنگ تنکابنی تاسیس کرد. این ارکستر به منظور اجرای قطعه سیمرغ اثری از ایشان برای ارکستر بزرگ، گروه کر و به خوانندگی همایون شجریان تاسیس شد و کار خود را از پاییز ۱۳۸۸ با رهبری محمدرضا درویشی آغاز کرد و در مرداد سال ۱۳۸۹ اولین اجرای سیمرغ در استادیوم تنیس مجموعه ورزشی انقلاب به روی صحنه رفت. این اثر یک بار دیگر در تابستان ۱۳۹۰ در تالار وحدت به رهبری آهنگساز اثر به روی صحنه رفت و پس از آن در مهر همان سال به رهبری هومن خلعتبری دو کنسرت دیگر از سیمرغ در شهرهای هرلن و لاهه در کشور هلند برگزار شد.